نوحه،زمزمه،شور..حضرت رقیه(س)
زمزمه – واحد یه دختر حزینم ، بی بال و پر ترینم چون دیگه جون ندارم ، یه گوشه ای میشینم رو خاک به جای پر بابا ، عکس قفس کشیدم یه لاله رو لبم نشست ، هر بار نفس کشیدم نیمه شبا از پام چقدر ، من خار و خس کشیدم بر لب رسیده جون من از راه اومد مهمون من ****** تو ماه و من ستاره ، پیش همیم دوباره حرف می زنیم ولی ما ، با زبون اشاره خدا نیاره دختری ، لکنت زبون بگیره تو بیابون تازیونه ، ازش امون بگیره فقط باید سر باباش ، بیاد که جون بگیره خسته شده پاهای من من و ببر بابای من
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: حضرت رقیه(س)
برچسبها: نوحه،زمزمه،شورحضرت رقیه(س)
[ 6 / 9 / 1393
] [ ] [ مهدی وحیدی ][ ]